سوییت آپارتمان صلوات

وابسته به موسسه فرهنگی عروج اندیشه شیراز

سوییت آپارتمان صلوات

وابسته به موسسه فرهنگی عروج اندیشه شیراز


سردار شهید علی ماهانی

علی آقا ماهانی در سال 1336 درشهر کرمان بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی ومتوسطه را با موفقیت در این شهر به پایان برد.علی رغم قبولی در دانشگاه ، به خدمت سربازی رفت تا مبارزه علیه حکومت پهلوی را از درون ارتش آغاز کند. اقدامات انقلابی و ضد رژیم او در پادگان محل خدمت (کازرون) باعث شد تا توسط ساواک دستگیرو زندانی شود.او ماهها تحت شکنجه های دژخیمان شاه قرار داشت ولی هرگز لب از لب باز نکرد  تا جایی که از طرف دادگاه نظامی محکوم به اعدام شده بود.

بعد از پیروزی انقلاب به فعالیتهای فرهنگی ومذهبی خود ادامه داد .شروع جنگ عراق با ایران برگ دیگری از جانفشانی های او برای نگهداری انقلاب بود . او با رها در عملیاتهای گوناگون مجروح ونقص عضو شد.اما همواره زندگی زیر آتش دشمن برای او شیرین تر بود .

عملیات والفجر 3 در سال 1362 آخرین حضور این دلاور در میدانهای نبرد بود .علی آقا در این عملیات با شگفت انگیزترین مفهوم ایثار و از خود گذشتگی به شهائت می رسد و بقایای پیکر این سردار عارف بعاز گذشت 15 سال به خانه اش کرمان باز گردانده می شود.



علی ازچهره هایی بود که حجاب ازجلوی او برداشته شده بود و من این را حس می کردم یعنی ارتباط معنوی او با خدا اینقدر نزدیک بود که خیلی از حجابهای مادی که آنطرفتر را نمی تواند ببیند از جلویش برداشته شده بود و چند مورد را دیدم و بچه ها که همراه او بودند تعریف می کردند . یک مورد کنار کارون بود ، بچه ها مشغول شستن پتو بودند ، علی آقا لب کارون نشسته بود و بچه ها پتوهای مخابرات را می شستند و علی حاجبی هم کنارش نشسته بود . علی آقا همین که بچه ها مشغول بودند و هوا هم گرم بود گفت اگر هندوانه خنکی بود خیلی می چسبید به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن از علی ، یک هندوانه بزرگ را آب می آورد و شاید به خنکی و شیرینی آن هندوانه هیچکس نخورده بود .

علی ماهانی تعریف کرد که بعد از نماز بود که به ذهنم آمد که انگشتر عقیقی اگر می بود برای استجاب دعا خیلی خوب بود و فرمود همین که از نماز فارغ شدم یوسف شریف از دوستانم آمد جلو و گفت من این انگشتر عقیق را از مشهد برایت خریدم و من گرفتم و دستم کردم .علی آقا علاقه مند بود با صورت به سجده برود و همه کسانی که او را می دیدند همه سجده هایش به صورت بود و به شدت به نماز شب مقید بود ضمن اینکه کارهای خودش را به صورت معمولی وعادی انجام می داد و تا کسی با او دوست نمی شد نمی توانست به عرفان وعظمت روح او پی ببرد ونیامدن جنازه او و گمنام بودن خواست خودش بود و او وافعا نمی خواست جنازه اش بیاید چون نخواست نیامد و هر دفعه می خواستند مجروحین را تخلیه کنند مانع تخلیه خودش شد و ایثار او زبانزد بود و متنفر بود از ریاکاری وبزرگ نمایی و در خانواده مستضعف قالیباف بزرگ شده بود .»

منبع:http://www.bisimchi-shahid.com


 





شهید محمد حسین یوسف الهی

قائم مقام واحد اطلاعات لشکر 41 ثارالله

شهید محمد حسین یوسف الهی : قائم مقام فرمانده واحداطلاعات وعملیات لشگر 41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)در سال 1340 هجری شمسی در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند . علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود. آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر 41 ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال 1364 در بیمارستان لبافی نژاد تهران به وجه الله نظر کرد. زندگی سراسر معنوی او برای همه کسانی که اهل حق و حقیقت اند درسی ابدی و انسان ساز است.

منبع:http://www.rasekhoon.net





سردار شهید حاج علی حاجبی

قائم مقام ستاد لشکر 41 ثارالله


علی در اوایل بهار سال 1341  در خانواده ای مستضعف و ستمدیده اما با عزت ، مذهبی و غلام عزاخانه های حسین بن علی (ع) و عاشق پاک باخته قمر بنی هاشم(ع)  در روستای رودخانه چشم به جهان گشود.

علی حاجبی در سال1359 وارد جبهه های جنگ حق علیه باطل می شود. در ابتدا چون سازمان سپاه آنچنان شکل نگرفته بود، در جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت می کند و پس از شهادت دکتر چمران وبا شکل گیری گردانها و تیپهای سپاه و بسیج ، علی به عنوان نیروی زرهی وارد تشکیلات ثارالله می شود.

در خاطراتی که از عشق علی به دکتر چمران نقل می کنند ذکر این نکته کافیست که هر زمان از مسیر سوسنگرد دهلاویه عبور می کرد غیر ممکن بود از ماشین پیاده نشود و برایش در آن صحرا  فاتحه نخواند و ادای احترام ننماید.  

قداست لباس سبز سپاه
همرزمان حاج علی می گویند که ما کمتر دیده بودیم در منطقه عملیاتی با لباس سبز حاضر شود و همیشه با لباس خاکی در ماموریتها حاضر می شد. اما همه دو بار حاج علی را با لباس سبز سپاه دیدند. یکی شبی که در مراسم ازدواج خود بر سر سفره عقد حاضر شد و دیگر در عملیات کربلای یک در منطقه مهران....

شرکت در عملیاتها
علی حاجبی، نزدیک به 5 سال حضور فعال و مستمر خود در یگان رزم در عملیاتهای مختلفی شرکت داشتند از جمله:
 1. عملیات بزرگ ثامنالائمه
2. عملیات طریق القدس
3. عملیات عقیل حرم
4. عملیات والفجر مقدماتی
5. عملیات والفجر یک
6. عملیات والفجر دو
7. عملیات والفجر سه
8. عملیات والفجر چهار
9. عملیات خیبر
10. عملیات عاشورا
11. عملیات بدر
12. عملیات والفجر هشت
13. عملیات آزادسازی مهران
14. کربلای یک که به درجه رفیع شهادت نائل میشوند. 

شهادت
هیچ نوشته یا صحبتی از علی حاجبی موجود نیست که در آن خالصانه از خدای خود درخواست توفیق شهادت ننماید و هرگاه خبر شهادت همرزمی به وی می رسید از عمق دل بی تابی می کرد که همه رفتند و ما ماندیم. نوشته ای در این خصوص از خود شهید هست که گفته: ((در اینجا جان را هم از انسان سخت می گیرند. یعنی آنکه باید خود نیز تلاش کنی که جان بدهی و هم آنقدر سختی و فشار بر انسان وارد می شود تا اینکه بتواند لذت لقاءالله را با تمام وجود حس کند و رخت بربندد.))